نوحه های هیئت های یزد

نوحه های هیئت های یزد

نوحه های هیئت های یزد

نوحه های هیئت های یزد

متن نوحه های هیئت بعتث یزد در محرم ۹۲

شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۴۹ ق.ظ

نوحه ورودی(شاعر:سید شهاب الدین موسوی)

می آورند آیینه بر دوش شهر ما

یک آسمان ستاره در آغوش شهر ما

گویا پرندگان مهاجر دمیده اند

عطر سپیده در تن خاموش شهر ما

باز این چه جنبش است علم های سبز را

گل داده خاطرات فراموش شهر ما

تقویم روزهای تهی را به هم زدیم

رویای سبز سرو سهی رقم زدیم

بگذر به خواب شهر که شب را سحر کنی

بگذر که پلک پنجره را بازتر کنی

ا ابر گیسوان رها می وزی به نی

کاش ای هلال یک شبه شق القمر کنی

باید دوباره خطبه بخوانی برای شهر

باید هوای عاطفه را تازه تر کنی

««خاموش محتشم که من آغاز کرده ام

صبح از فراز نی سخن آغاز کرده ام»»

این ماجرای کیست که این سان مجرد است

راوی که بد نبود روایت چرا بد است

شهر سکوت درس عطش روان شده

بازار کوفه است که دلها گران شده

ای سرّ سربریده از این جا عبور کن

حیدر به چاه برد تو سر در تنور کن






نوحه ورودی(شاعر:سید شهاب الدین موسوی)

می آورند آیینه بر دوش شهر ما

یک آسمان ستاره در آغوش شهر ما

گویا پرندگان مهاجر دمیده اند

عطر سپیده در تن خاموش شهر ما

باز این چه جنبش است علم های سبز را

گل داده خاطرات فراموش شهر ما

تقویم روزهای تهی را به هم زدیم

رویای سبز سرو سهی رقم زدیم

بگذر به خواب شهر که شب را سحر کنی

بگذر که پلک پنجره را بازتر کنی

با ابر گیسوان رها می وزی به نی

کاش ای هلال یک شبه شق القمر کنی

باید دوباره خطبه بخوانی برای شهر

باید هوای عاطفه را تازه تر کنی

««خاموش محتشم که من آغاز کرده ام

صبح از فراز نی سخن آغاز کرده ام»»

این ماجرای کیست که این سان مجرد است

راوی که بد نبود روایت چرا بد است

شهر سکوت درس عطش روان شده

بازار کوفه است که دلها گران شده

ای سرّ سربریده از این جا عبور کن

حیدر به چاه برد تو سر در تنور کن

*****************************************

عید خون

نی نوا جمع فرا واقعه ی اضداد است

هم زبیداد خبر ، هم خبری از داد است

طبل بیداد زمان بود گر آهنگ یزید

نغمه ما و تو هم گوشه ای از بیداد است

یک طرف شطّ خروشان خشونت لبریز

یک جهت بر لب شیرین دهنان اوراد است

یک طرف طائن پیروزی خون بر شمشیر

یک طرف عرض بلندای زمان اِستاد است

یک جهت دادگری شیفته آزادیست

یک جهت فتنه گری تشنه استبداد است

شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان

خسته از حسرت باز آمدن شمشاد است

صبر بسیار ، چه دارد ، پدر پیرفلک

توتم طایفه ، دل بسته ی این اولاد است

کاروانی که اسیر است در آئینه صبح

بی سبب نیست که از قید زمان آزاد است

گفته بودیم ، در آن سوی همه بیداد است

آنک این سوی خبرها ، خبری از داد است

نیست خورشید برافراشته مقهور یزید

کشته ی جهل همین ، امّت بی بنیاد است

رزم هفتاد و دو تن بود حقیقت ، حافظ

جنگ هفتاد و دو ملّت که همه بر باد است

حافظ رند نداست ، تولای حسین

گره از کار فرو بسته ی ما بگشاد است

لحظه تشنگی ، طفل زمان ، می پژمرد

آن تبسم که لُبالَب لَب هر نوزاد است

بلبی در عطش نِکهت گل پرپر شد

و در این لحظه زمان طرب صیّاد است


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۰۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی