نوحه ورودی(شاعر:سید شهاب الدین موسوی)
می آورند آیینه بر دوش شهر ما |
یک آسمان ستاره در آغوش شهر ما |
گویا پرندگان مهاجر دمیده اند |
عطر سپیده در تن خاموش شهر ما |
باز این چه جنبش است علم های سبز را |
گل داده خاطرات فراموش شهر ما |
تقویم روزهای تهی را به هم زدیم |
رویای سبز سرو سهی رقم زدیم |
بگذر به خواب شهر که شب را سحر کنی |
بگذر که پلک پنجره را بازتر کنی |
ا ابر گیسوان رها می وزی به نی |
کاش ای هلال یک شبه شق القمر کنی |
باید دوباره خطبه بخوانی برای شهر |
باید هوای عاطفه را تازه تر کنی |
««خاموش محتشم که من آغاز کرده ام |
صبح از فراز نی سخن آغاز کرده ام»» |
این ماجرای کیست که این سان مجرد است |
راوی که بد نبود روایت چرا بد است |
شهر سکوت درس عطش روان شده |
بازار کوفه است که دلها گران شده |
ای سرّ سربریده از این جا عبور کن |
حیدر به چاه برد تو سر در تنور کن |
